نرده را زیبا کن

به خدایی که به پیچک فرمود : نرده را زیبا کن

خواب تا لنگ ظهر

بالاخره گشایشی شد و یه هفته به لطف پروردگار از کار تعطیل شدم... وای که چقدر دلچسبه خواب تا لنگ ظهر، فارغ از دغدغه... آسوده از خواب بیدار میشی، یه چای گل دم واسه خودت میریزی، لش میکنی جلوی تلویزیون و یکی از اون سریال ترکیه ای هایی که مامان دنبال میکنه رو میبینی، بعدشم که یه ناهار مشتی مهمون دستپخت درجه ی یک مامانی... به به ... بابا هم که مثل همیشه همه چیزو واست روبه راه میکنه... اصلا خاصیت پدرا همینه حل المسائلن واسه خودشون...
+ نوشته شده در چهارشنبه 5 مرداد 1401ساعت 20:17 توسط یار |

گل کاغذی

زمین سنگفرش شده، آسمون آبی و صاف، یه دیوار سفید، یه پنجره ی آبی... یه عالمه گل کاغذی که داره تو این منظره جلوه گری میکنه... تو همچین فضایی زندگی جریان داره... عطر دلنشین عشق پیچیده... خدایا شکرت.
+ نوشته شده در چهارشنبه 5 مرداد 1401ساعت 20:17 توسط یار |

حالا هی عصبانی شو!!

خشم چیه؟؟ خشم تنبیهیه که تو بابت اشتباه بقیه به خودت میدی! حالا هی عصبانی شو...
+ نوشته شده در چهارشنبه 5 مرداد 1401ساعت 20:17 توسط یار |

بنام تو

بنام تو مینویسم.. ب نام تویی ک همه جا و هرلحظه مرا مینگری... ب نام تویی ک از ازلی ترین لحظه بوده ای تا ابدی ترینش... ب نام تویی ک بد شدن هایم را دیدی و مرا همچنان فرصت بخشیدی... ب نام تویی ک مهربانی و بخشنده.... بنام تو مینویسم تا شاید بااااز هم همانی شوم ک باید.... گرچه گاهی ب عمد درونم را تحریف نموده ام و بد شدم ...ب عمد خوبی ها و نجابت ها و حیاهای درونی را گاهی پرده دری کرده ام.... اما تو باز هم میبخشی و باز هم پذیرای حضورم ب بارگاهت هستی....
+ نوشته شده در چهارشنبه 5 مرداد 1401ساعت 20:17 توسط یار |

شکرانه

الهی از شکر تو برنیامدم یا الله.... نوشتم از انچه در سر ب ذهنم می امد و تو را سپاس گفتم... اما اکنون گردن و دست و قلب و ریه و قفسه سینه برای محافظت از درون و روده و معده و کبد و کلیه و هرانچه درون این تن نهان نمودی ..را سپاس میگویم سپاس تو را ک پا دادی تا بتوانیم بی نیاز باشیم از دیگری و حرکت کنیم بسوی انچه خیر است و خوبی... الله عزیزم دوریم را از تو مسبب کسی حز خودم نبوده...ک بر نفس خویشتن چنان ظلم نمودم ک تو را از خود دریغ نمودم....
+ نوشته شده در چهارشنبه 5 مرداد 1401ساعت 20:17 توسط یار |

الله من ... دلی شکسته و اشکی جاری برای بخشیده شدن در روزی ک زمین گسترده شده و روزی بزرگ است کافی ست؟؟؟؟ آیا این اشکها ب جبران گناه و خطای کرده کافی ست؟؟؟؟ میبخشی ام ای خوبترین؟؟؟ صدایت میکنم باصدایی پر از دلهره از روی گردانی ات... صدایت میکنم با صدایی ترسان از نداشتنت.... صدایت میکنم با صدایی شرمسار از بی توجهی ب تویی ک همه ی دار و ندارم هستی.... میبینی ام .... میدانم ک این تویی ک هوایم را داری ای بینظیرترین....
+ نوشته شده در چهارشنبه 5 مرداد 1401ساعت 20:17 توسط یار |

الله عزیزم

الله مهربانم...آنقدر از کودکی عادت کرده ایم ک تو را با همه ی لقبهایت صدا کنیم جز نام خاص‌ت... عادی نیست اینگونه خطابت کنم... شاید سنگینی این واژه مرا در حریمی دورتر از تو قرار میدهد... درحالیکه ب انتظار نزدیکی بیشترم آمده ام.. الله عزیزم ب قصد قرابت ب تو نام ویژه ات بر زبان می اورم.... شرمگینم ک پستی را ب نهایت رسانده ام و شرمسارم ک ن اشکی جاریست و ن بغصی در گلو و ن حس گنهکاران را دارم... تو خوب میدانی از چ سخن میگویم...من ظلم بزرگی ب خود کردم...
+ نوشته شده در چهارشنبه 5 مرداد 1401ساعت 20:17 توسط یار |

غدیر

نیت کرده بودم ب قدر توانم غذایی طبخ کنم...ن چندان گران ک از پسش برنیایم و ن چندان سخت ... پیشاپیش خریدش را کرده بودم.. اما حالا مریض و بی جان افتاده ام.. مرا توانی نیست... غدیر اطعامش بسیار مبارک و پر فضیلت است...شاید چون اگر غدیر را جدی میگرفتند عاشورایی ب پا نمیشد... الحمدلله الذی جعلنا من المتسکین بولایه امیرالمومنین علی علیه السلام و الائمه المعصومین علیهم السلام
+ نوشته شده در چهارشنبه 5 مرداد 1401ساعت 20:17 توسط یار |

الهی

میدانم ک این درد عمیق و ریشه دار ب تاوان گناهان کرده ی خودم است.. میدانم ک بیشتر و بدتر از اینها هم اگر بر سرم می امد حقم بود و تو ظلمی نکرده ای... خدایا اما ب بزرگی ات در همین دنیا...همین امروز ک روز بخشش گناهان است بگذر از من و خطاهابم را ببخشای...و مرا یاری ده تا دیگر حتی قصد تکرارشان را نکنم... خدایا دلم تنگ آغوش مهربان توست... هیچ چیز این لحظات دردناکم را تسکین نمیدهد جز تو.... خدایا... پاکم کن از زشتی ها ب این عرق ها و اشک ها و درد ها.....و ما را بر
+ نوشته شده در چهارشنبه 5 مرداد 1401ساعت 20:17 توسط یار |

گناه...

الله جانم روسیاهم ک با سن ۳۵ سالگی انگار بجای پاکدامنی و عفت و حیا تازه یادگرفته ام ک چگونه گناه کنم..ببخش بر من مینویسم ن برای تشویق دیگران ب گناه...ک امثال من مدعی و مثلا مذهبی هیچوقت فکر نکنیم ک گناه ب ما نزدیک نمیشه و ما با گناه فاصله مون زیاده... یکباره و بیهوا میبینی گرفتار و اسیر گناهی... تروخدا مراقب پاکدامنیهاتون باشید... تروخداااا مث من ب پستی مبتلا نشید... خدای آسمون و زمین.. خدای کهکشان ها و ...
+ نوشته شده در چهارشنبه 5 مرداد 1401ساعت 20:16 توسط یار |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 6 7 8 9 صفحه بعد